روز خوبی نبود
اون از کله صبح که همسایه پایینی باز اومد و گفت از حموم به طبقه پایین آب داده
بعدش که با یکی از همکلاسیای دوران دانشجویی رفتیم نمایشگاه هنرهای تجسمی فجر و نامزدش آنچنان اعصاب خردی ای درست کرد که بیچاره موقع خدافذی به وضوح چشماش پر اشک بود
تهش یه آدم بیمار که اومده بود کامنت داده بود:
چه حال بهم زنید شماهایی که برای موندن و ساختن، فرار می کنید. شما اگه عرضه داشتید، همین جا یه گهی می شدید. |
برچسب : نویسنده : 1bi-obour4 بازدید : 59