یادداشت های بی مقدمه (۱)

ساخت وبلاگ

وقتی تلگرام رو میبندی، کم کم متوجه میشی ک در دسترس بودن، خیلی مهم تر از کی بودن شده
وقتی اینستاگرام رو میبندی، آروم آروم متوجه میشی، جریان باید توی زندگی باشه و خودتی ک باید مرتب رفرش بشی و اتفاقای جدید رقم بزنی، نه اینکه بشینی و ملغمه ی غلط و درست روزگار دیگران رو نگاه کنی
توییتر هم ک خیلی فراگیر نیست، اما اگه داشته باشی، همیشه اینکه چی بگی و چطور حرف بزنی رو سخت میبینی، ولی وقتی ترکش کنی، آسون بودن حرف زدن و سختی عمل کردن رو به خودت یادآوری میکنی
تازه همه اینا در صورتی پیش میاد که علاوه بر رفتن از این محیطا، به اینکه قبلش زندگی چطور بود و بعدش به کجا رسید، فکر کنی

نمیگم همه
ولی خیلیا از تلخی یا ناخوشایندی گاه و بیگاه واقعیتی که خودشون توش نقش اصلی رو ایفا میکنن، به مجازی ای که باهاش از خود غافل و مشغول دیگران میشن، پناه آوردن
غافل از اینکه
حالا ک از این کماهای معنوی هم چیزی عاید نداشتم، میخوام به کدوم سنگر بعدی ای پناه ببرم
که البته سنگر جای مبارزه ست و پناهگاه، جای ترسیدن و بین مرگ و زندگی معلق بودن

 

« روایت خطّی یک پیاده راه »...
ما را در سایت « روایت خطّی یک پیاده راه » دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1bi-obour4 بازدید : 172 تاريخ : پنجشنبه 4 مرداد 1397 ساعت: 21:14